من و قلم

رها کن

شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۸، ۰۱:۵۲ ب.ظ

به یه جایی می رسی که باید خودت رو رها کنی. از چیزی که مثل یه زنجیر دور قلبت پیجیده و بهت اجازه ی درست تصمیم گرفتن و درست زندگی کردن رو نمی ده. خیلی سخته رها شدن. باید از تمام دلبستگی هات بگذری. از تمام خاطرات خوبی که داشتی، از تمام دلتنگی هات، به این فکر کنی که دقیقا از همین جا به بعد همه چیز تموم میشه. این که نخوای سراغی ازش بگیری، این که دیگه تا ابد دنبالش نباشی که کجاست و چی کار می کنه، شاید یه روزی دیگه واست مهم نباشه ولی الان وقته اونه که رها کنی، باید هم کسی که ازارت داده رو رها کنی و هم خودت رو، از خودت دلخور و ناراحت نباشی که چرا مثلا اون حرف رو بهش زدم و چرا فلان کار رو کردم. تو بهترین خودت رو بهش نشون دادی، به عنوان یک انسان دوست داشتی که بهش محبت کنی و دوستش داشته باشی و همین طور توقع دوست داشته شدن رو هم داشتی ولی... وقتی کسی نمی تونه اون احساس رو بهت متقابلا برگردونه تمام حس بدش برای خودت می مونه، فکر می کنی تو کم گذاشتی، یا تو برای اون کم بودی، یا مشکل از تو بوده، و هر چی این احساس رو توی خودت نگه داری به درجات بدتری می رسی، حس تحقیر شدن، حس کم دیده شدن، حس کنار زده شدن، حس این که کسی نیست که دوستت داشته باشه، ترس از تنهایی، ترس از این که دیگه هیچ وقت نبینیش یا خبری ازش نشه و واقعا این ترس ها جوری به زمین می زنتت که بلند شدن دوباره ات خیلی سخت تر از این حرف هاست. 

و من می گم قبل از این که ترس ها به جنون برسوننت رها کن؛ هم اون رو و هم خودت رو، نخواه که دنبالش بری، بخواه که همین جا تموم بشه، منتظر نباش یه روزی برگرده و پشیمونیش رو ببینی، انتظار خودش یه نوع دلبستگی وحشتناکه. نخواه که بگی من می خوام بهترین خودم باشم تا یه روزی برگرده و بگه چه اشتباهی کردم این آدم رو کنار گذاشتم، سعی کن بهترین خودت باشی برای خودت، جوری باش که اول خودت به خودت افتخار کنی، برای خودت خوب باش، نه این که بخواه خودت رو به کس دیگه ایی ثابت کنی. 

رها کردن سخت ترین قسمت داستانِ... در واقع آخرین مرحله ی یه دوست داشتنِ اشتباهه، و سخت ترینش. وقتی تصمیم می گیری رها کنی یعنی دیگه هیچ امیدی نداری، یعنی به آخر خط رسیدی و می دونی از این جا به بعد دیگه هر اتفاقی بیفته واست فقط درد رو به همراه داره. و وقتی می خوای رها کنی باید با این قضیه کنار بیای که دیگه نه منتظرش باشی، نه بخوای ازش خبر بگیری، نه امید به برگشتش داشته باشی. و این جاست که ترس به سراغ ما میاد. ولی باید ترس رو هم رد کرد. وقتی تصمیم بگیری و رها کنی می فهمی که باید خودت رو دوست داشته باشی. شروع می کنی که دوست داشتن خودت و انجام کار هایی که حالت رو خوب می کنه و می شی نفر اول زندگیت، ارزش ها و هدف های گذشته ات دوباره بر می گردن و دوباره سرِ پا می شی و یک دفعه چشم باز می کنی و می بینی حتی اگه برگرده هم دیگه واست مهم نیست!

رها کردن کسی که دوستش داری و اون تو رو دوست نداره خیلی سخته، چون هم پر از عشق و دوست داشتن هستی هم پر از خشم و نفرت. ولی همیشه گفتم باز هم می گم زندگی یه سفره، سعی کن هر روزت بهترین روزت باشه... سعی کن خودت رو بیشتر از هر آدمی دوست داشته باشی، سعی کن خودت رو اذیت نکنی... آزار دادن روح و روان خودت باعث میشه همیشه حس کنی بی ارزشی و این انرژِی منفی تا ابد توی وجودت می مونه و باعث می شه که همیشه به این قضیه انرژِی بدی و واقعا هم همین اتفاق هر روز و هر روز واست بیفته.

پس دوست من اگر دلبستگی داری که می دونی وقتشه رهاش کنی رهاش کن و دوباره زندگی رو از سر بگیر...

  • جانا نیازی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی